مردگان عاشق نمی شوند این فقط یک طنز تلخ نیست بلکه واقعیتی ست که می توان آن را برای وجه تمایز زندگان و مردگان در نظر گرفت.نه وجه تمایز فیزیولوژیک بلکه مراقبتی در زنده بودن و مرده بودن روحیه.
آنها که یک بار عاشق شده اند و واقعا عاشق شده اند بعدها احساسشان این خواهد بود که "همیشه برای عاشق شدن دیر است!"
کوه به کوه می رسد ولی عاشق به معشوق آن گونه که در قالب یک خواست برای اتحاد کامل در نظر است نمی رسد!
برای رسیدن به خواستهامان پلی می زنیم به نام عشق.این پل گاه ما را به دارایی می رساند گاه به همسر آینده و از همه مهم تر گاه به نیروی بی نهایت هستی.
به نظر می رسد در دوره ی مدرن عشق بیشتر در قالب میل تجلی می یابد.حال آنکه در دوران سنت دورانی که اسطوره های عاشقانه یی چون لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد ساخته می شدند عشق از یک خواست درونی ریشه دارتر ناشی می شد.
باید با عشق حرف زد احوالش را پرسید اما هرگز نباید از او برای یک سخنرانی طولانی دعوت کرد.
نظرات شما عزیزان: